توضیحات داده نشده✿ ✿آرشیو ✿پیوندها ✿پیوندها تبادل لینک هوشمند ✿روانشناس ناشی
|
❤بیانات یک ذهن روانپریش.. ❤
یک شنبه 27 دی 1394برچسب:, :: 9:54 :: نويسنده : AKHMOo
توراحس میکنم هردم... پنج شنبه 17 دی 1394برچسب:, :: 16:44 :: نويسنده : AKHMOo
من از اون آسمون آبی میخوام من میخوام یه دسته گل به آب بدم من از اون آسمون آبی میخوام مث یک دسته گل اقاقیا گل ایوون بهاره دل من لالالالا گل ریحون،دو تا فال و دو تا فنجون لالالالا گل خشخاش،چه نازی داره تو چشماش لالالالا گل پونه،گل خوش رنگ بابونه لالالالا شـــــب تیره،ببین ماه هم داره می ره لالالالا گل لاله، نبینم رویاهات کاله لالالالا گل رعنا ،میخواد بارون بیاد اینجا لالالالا گل پسته،نشی از این روزا خسته لالالا گل مریم،نشینه رو چشات شبنم لالالالا گل پونه،کلاغ آخر رسید خونه یکی پیدا میشه یه شب سر هر قولی میمونه لالالالا گل زردم،چراغارم خاموش کردم ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺗـﻮ
من که تسبيح نبودم ، تو مرا چرخاندی مشت بر مهره تنهايی من پيچاندی مهر دستان تو دنبال دعايی می گشت بارها دور زدی ذهن مرا گرداندی ذکرها گفتی و بر گفته خود خنديدی از همين نغمه ی تاريک مرا ترساندی بر لبت نام خدا بود،خدا شاهد ماست بر لبت نام خدا بود و مرا رقصاندی! دست ويرانگر تو عادت چرخيدن داشت عادتت را به غلط چرخه ايمان خواندی قلب صد پاره من مهره صد دانه نبود تو ولی گشتی و اين گمشده را لرزاندی جمع کن، رشته ايمان دلم پاره شدست من که تسبيح نبودم، تو چرا چرخاندی؟ چرا رفتی چرا من بیقرارم
دَر کوچه میدوید ،سیگآر میکشید ... یک دوست داشتن هایی هم هست ؛
که از دور است و در سکوت !
که دلت برایش از دور ضعف می رود !
که وقتی حواسش نیست ...
چشمانت را می بندی و در دل دعایش می کنی ؛
و یک بوسه به سویش روانه می کنی !
که وقتی بی هوا ،
نگاهش با نگاهت یکی می شود ...
انگار کسی به یک باره ،
نفس کشیدن را ممنوع می کند !
یک دوست داشتن هایی هست ؛ که به یک باره ...
بی مقدمه ...
پا در کفشِ دلت می کند و جا خوش می کند ،
و از دست تو کاری بر نمی آید ،
جز از دور دوستش داشتن !
یک دوست داشتن هایی هست ؛ ساکت است ...
آرام است ...
خوب است ...
گم است !
دورازنشاط هستي وغوغاي زندگي دل باسكوت وغم خوگرفته بود آمدسكوت سردوگرانبارراشكست آمدصفاي خلوت اندوه راربود. آمد،به اين اميدكه درگور سرد دل شايدزعشق رفته بيابد نشانه اي اوبودوآن نگاه پرازشوق واشتياق من بودم .سكوت و.غم جاودانه آمدمگركه بازدراين ظلمت ملال روشن كندبه نورمحبت چراغ من گفتم مگرصفاي نخستين نكاه را درديدگان غم زده اش جستجو كنم وين نيمه جان سوخته ازاشتياق را خاكسترازحرارت آغوش اوبازكنم "چشمان من به ديده ي اوخيره مانده بود رخشيديادعشق كهن در نگاه ما آهي ازآن صفاي خدايي زبان دل اشكي ازآن نگاه نخستين،گواه ما ناگاه عشق مرده سرازسينه بركشيد آويخت همچو طفل يتيمي به دامنم! آنگاه سر به دامن آن سنگدل گذاشت آهي كشيدازسرحسرت كه:اين منم! بازآن لهيب شوق وهمان شوروالتهاب بازآن سرودمهرومحبت ولي چه سود ماهر كدام رفته به دنبال سرنوشت من ديگر آن نبودم و او ديگر "او"نبود!" زیباترین شعرزندگیم پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:, :: 12:53 :: نويسنده : AKHMOo
هرچه که هستی بیا...
گرچه که پستی بیا... توبه شکستی بیا... دوست نظر می کند... نیمه شبان خلوت است... مظهر هر رافت است...
عاشق شوریده را... دوست نظر می کند... ای شده غرق گناه... خواب گران تا به کی . . . ؟ چاره درد تو را دیده ی تر می کند
هرچه که هستی بیا... گرچه که پستی بیا... بنده ی شرم گونه را... دوست نظر می کند... توبه اثر می کند... نذر کردم گر از این غم به درآیم روزی تا در میکده شادان و غزل خوان بروم
ای نگاهت نخی از مخمل و از ابریشم
همان تصویری که سراغش ز غزلهای خودم می گیری
................ ما چون دو دريچه روبروي هم
پنج شنبه 12 ارديبهشت 1392برچسب:, :: 16:56 :: نويسنده : AKHMOo
چرا گرفته دلت؟ مث آنکه تنهایی !
چقدرهم تنــــــــــــــها...
خیال میکنم.. دچارآن رگ پنهان رنگها هستی..
دچاریعنی عاشــــــــــق...
وفکر کن ..چه تنــــــــــهاســــــــت..
اگرماهی کوچیک..دچارآبی بیکران باشد.. همیشه فاصله ای هست..دچارباید بـــــــــــود... یک شنبه 4 فروردين 1392برچسب:, :: 19:4 :: نويسنده : AKHMOo
از این راهرو یک نفر رد شده از این راهرو یک نفر رد شده
صدات میکنم تا همه بشنون یه جوری دلم تنگ میشه برات از این راهرو یک نفر رد شده...
سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, :: 15:58 :: نويسنده : AKHMOo
دلم گرفته ای دوست،هوای گریه بامن
نه بسته دل بمن کس ! چوتخته پاره برمــــوج.. رها... رها.. رها من...! دلــم گرفتــه ای دوسـت،هـوای گریـه بامن
زندگی آب روانیست، که بد نیست، سرش بر سرِ سنگی بخورد تا که یادش نرود سنگ همیشه سنگ است...
بقیش درادامه ی مطلب ..بعله ادامــــــــــه مطلــــــب ... دل من يه روز به دريا زد و رفت یه دفعه بچه شد و تنگ غروب زنده ها خيلی براش كهنه بودن تو گل سرخ منی تو گل یاسمنی تو چنان شبنم پاک سحری ؟ نه از آن پاکتری تو بهاری ؟ نه بهاران از توست از تو می گیرد وام هر بهار اینهمه زیبایی را هوس باغ و بهارانم نیست ای بهین باغ و بهارانم تو سبزی چشم تو دریای خیال پلک بگشا که به چشمان تو دریابم باز مزرع سبز تمنایم را ای تو چشمانت سبز در من این سبزی هذیان از توست زندگی از تو و مرگم از توست... دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:, :: 12:19 :: نويسنده : AKHMOo
منکه از کوی تو بیرون نرود پای خیالم…
شنبه 4 آذر 1391برچسب:, :: 11:12 :: نويسنده : AKHMOo
متن یه آهنگیه ازحبیب
عاشقم بی تو دلم گرفته از ثانیه ها
تو چشام رنگ غَمه، از غَمِ این آینه ها آخه روزِ رفتن تو مَن فراموش کردم
تو که رفتی تا حالا چراغو خاموش کردم
ادامــــــــــه مطلــــــب ... دستهات مال من؟ " ازاشعارعباس معروفی" پیوست:فک نکنید وبلاگ من عاشقانه اس ها.. شنبه 27 آبان 1391برچسب:, :: 13:14 :: نويسنده : AKHMOo
خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام پیوست:شکلک ندارد چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:, :: 13:22 :: نويسنده : AKHMOo
میگم پاشو بریم چندتا اسمس بفرستیم اینور اونور،مردم آزاری کنیم ...خیلی حال میده خخخخخخخ به این میگن وبلاگ فرهنگی ،آموزشی ...همه چی نه ولش کن ،شعر مریم حیدرزاد بخونیم فیضضضضض ببریم غروزنذاشت بهت بگم قدخدادوست دارم حالانشستم یه گوشه دارم ستاره میشمارم تنهایی عین یه تبرشکسته برگ وریشمو سوزونده آفت غرورازحالاتاهمیشمو ولش کن پاشم برم مث این رفقای بیکار تو وبلاگای بقیه تبلیغ بذارم ازهمه کارم بیشترحال میده.. |
||||||||||||||||
|